معرفی کتاب «فریب ایکاروس؛ چقدر بلندپرواز هستید» – دیجیتال مارک

انقلاب دیجیتال تلاشی ماندگار در عصر امروزی است. در همین زمینه است که علوم رایانه و رایانه‌ها روزبه‌روز پیشرفت و هوشمندانه‌تر عمل می‌کنند. بسیاری از مردم دیگر علاقه‌ای به زندگی‌های کارمندی ندارند که آن‌ها را به کارکردن از ساعت ۹ تا ۱۷ ملزم می‌کند. این اتفاق لزوما معنی بدی برای ما ندارد؛ بلکه برعکس، به ما مژده‌ی فرصت‌های جدیدی می‌دهد. با‌این‌حال، سؤال مهم این است: چطور می‌توانیم برای بهره‌گیری از این فرصت‌ها، این انقلاب عظیم دیجیتالی را تمام‌و‌کمال پذیرا باشیم.

سِت گودین در کتاب فریب ایکاروس، برای پاسخ به این پرسش تلاش می‌کند پاسخ درخوری ارائه کند. برخلاف بسیاری از افرادی که این روزها تکنولوژی را خطرناک می‌دانند، او معتقد است که تکیه‌کردن به ابزار یا تکنولوژی خاص ابدا به‌معنی این نیست که شما عصر دیجیتال را در آغوش کشیده‌اید؛ بلکه شاید باورنکردنی به‌نظر برسد؛ اما شما همچنان به نوعی دیگر از همان اقتصاد کارمندی قدیمی گرفتار هستید.

معرفی کتاب «فریب ایکاروس؛ چقدر بلندپرواز هستید؟»

همان‌طورکه سِت گودین در اوایل کتاب اشاره می‌کند، فریب ایکاروس کتابی است درباره‌ی متعهد‌شدن به انجام کاری که به خود شخص وابسته است و به شجاعت نیاز دارد و توانایی بالقوه‌ی تغییر همه‌چیز را شامل می‌شود. سِت گودین این کار را هنر نام‌گذاری می‌کند. هنر عمل انسان است که کارهای سخاوتمندانه انجام می‌دهد و چیزی را برای اولین‌بار خلق می‌کند و بر دیگران تأثیر می‌گذارد.

این کتاب درباره‌ی این موضوع است که چرا هر‌یک از ما باید دست به هنر بزنیم و چرا این کار ارزشش را دارد و چرا نباید بیشتر از این منتظر بمانیم. کتاب فریب ایکاروس نویسنده‌ی شناخته‌شده‌ای دارد؛ کسی که خود در دنیای کار و تجارت یکی ‌از افراد موفق و مشهور به‌حساب می‌آید. در این کتاب، نویسنده به نکاتی اشاره می‌کند که اگرچه مثل کتاب‌های زرد انگیزشی صرفا انگیزه‌ی موقت به شما نمی‌دهد، در تعیین مسیرتان کمک بسزایی می‌کند.

سِت گودین کتابش را براساس افسانه‌ی مشهور یونانی روایت می‌کند. ایکاروس نام شخصیتی افسانه‌ای در اساطیر یونانی است که به‌همراه پدرش، یعنی دایدالوس، در زندان مینوس گیر افتاده بودند. پدر ایکاروس برای رهایی‌شان از این زندان به‌فکر ساختنِ بال‌هایی از جنس موم و پر افتاد تا ازطریق آن بتوانند فرار کنند. او به فرزندش توصیه کرد که از تکبر و غرور دوری کند و زیاد از حد اوج نگیرد؛ زیرا هرچه اوج بگیرد، به گرمای خورشید نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع می‌تواند باعث آب‌شدنِ موم‌های بالش شود. با‌این‌حال، ایکاروس به توصیه‌ی پدر گوش نداد و با پرواز در ارتفاع زیاد باعث ازبین‌رفتنِ بال‌هایش و درنتیجه سقوط و مرگش شد.

گودین در کتاب فریب ایکاروس با اشاره به این افسانه، نکته‌ی مهمی را یادآور می‌شود. او می‌گوید فقط قسمت اوج‌گیری این افسانه برجسته شده است و دهان‌به‌دهان می‌چرخد؛ اما توصیه‌ی پدر ایکاروس وجه دیگری نیز دارد که کمتر به آن توجه شده است. دایدالوس علاوه‌بر اوج‌گیری بیش‌از‌حد، به پسرش هشدار داد که در ارتفاع پایین نیز پرواز نکند؛ زیرا خطر سقوط به دریا او را تهدید خواهد کرد. اصل حرف کتاب نیز این است که در ارتفاع پایین پرواز نکنیم و بیش ‌از توانمان اوج نگیریم.

درواقع، ایکاروس توصیه‌ی افراد متخصص را نادیده می‌گیرد و قربانی این نافرمانی می‌شود؛ اما مشکل اینجا است که در‌کنار توصیه به بالا‌نرفتن زیاد، توصیه‌ای هم شده بود مبنی‌بر کاهش‌ندادن بیش‌ از اندازه‌ی ارتفاع؛ چون عمل‌نکردن به توصیه‌ی دوم بیشتر از توصیه‌ی اول خوشایند است و احساس امنیت به آدمی می‌دهد و معمولا زیاد به آن پرداخته نمی‌شود. همین مسئله در‌نهایت موجب سقوط ایکاروس شد.

سِت گودین از این افسانه به‌عنوان استعاره‌ای بهره می‌برد تا نشان دهد ما انسان‌ها بسیاری از اوقات نیز خودمان را به توصیه‌ها و هشدارهای دیگران، به‌ویژه بزرگان و رؤسا، محدود می‌کنیم و بیش‌‌از‌حد در ارتفاع پایین حرکت می‌کنیم. با این کار هم به خودمان و هم به افراد وابسته به ما آسیب جبران‌ناپذیری می‌رسانیم. با‌توجه‌به این موضوع سِت گودین ما را به بازگشت به ذات انسانی خودمان دعوت می‌کند. دعوت به دست به هنر زدن و هنرمند بودن؛ پرورش توانمندی خاص و منحصربه‌فردی که هرکدام از ما انسان‌ها از آن برخورداریم و می‌توانیم با تلاش و شجاعت آن را به منصه ظهور برسانیم و به جایگاه‌هایی عالی در جامعه برسیم.

مشکل اصلی اینجا است که جامعه‌ی صنعتی برای رسیدن به منافع و خواسته‌های خویش ما را به‌صورتی ماهرانه شست‌و‌شوی مغزی می‌دهد و باعث می‌شود ترس بر وجودمان غلبه کند، با جامعه و اکثریت حاضر در آن سازگار شویم، در انتظار دستورها از بالا بمانیم، تا به ما اجازه کاری نداده‌اند دست به کار جدید نزنیم و درنهایت هم از انجام کاری فوق‌العاده محروم بمانیم. سِت گودین در کتاب فریب ایکاروس ما را به انسان‌بودن دعوت می‌کند.

انسان حقیقی دست به هنرمندی می‌زند و آثار هنری خلق می‌کند. برای خلق چنین آثاری ما نه به آموزش نیاز داریم و نه اجازه‌گرفتن از کسی. تنها در این صورت است که می‌توانیم به عالی‌ترین مراتب لذت و خرسندی و موفقیت دست‌ یابیم و زندگی پرباری تجربه کنیم. سِت گودین می‌گوید عصر صنعتی که امروزه در حال عبور از آن هستیم، بایدها و نبایدهای محدودکننده‌ای برای ما تعیین کرده که ارمغانی جز محدودکردنمان ندارند.

بخشی از کتاب «فریب ایکاروس؛ چقدر بلندپرواز هستید؟»

به شما می‌گویند دستی به روی رزومه‌تان بکشید و آن را پربارتر کنید، دست از پا خطا نکنید، هم‌رنگ جماعت شوید و از دستورعمل‌ها پیروی کنید. به شما می‌گویند غرورتان را زیر پا بگذارید و رؤیاهایتان را دنبال کنید. سالیان سال است که گزاره‌های یادشده را به‌عنوان ارزش شغلی به ما تفهیم کرده‌اند؛ اما این ارزش‌ها برای دوران جدید کارایی ندارند. عصر صنعتی فرهنگ کارمندی را ترویج می‌داد و ناحیه‌ی امن را در چهارچوب ریسک‌نکردن و گوش‌به‌فرمان‌بودن تعریف می‌کرد؛ حال‌آنکه این ارزش‌ها در عصر دیجیتال و ارتباطات کنونی به‌کلی تغییر کرده‌اند.

پیشرفت و موفقیت در زمانه‌ی کنونی نیازمند قدم‌گذاشتن به بیرون از ناحیه‌ی امن است و افرادی می‌توانند در این عصر به موفقیت دست پیدا کنند که ناحیه‌ی امن و راحتشان را در نقطه‌ای مشترک قرار می‌دهند. گزاره‌ی بالا یعنی اینکه اتکا به حقوق ماهانه‌ای که دریافت می‌کنید، دیگر ناحیه‌ی امن نیست؛ بلکه توهم ناحیه‌ی امن است.

سِت گودین در کتاب فریب ایکاروس بارها از واژه‌ی هنر و هنرمندی استفاده می‌کند که البته به‌معنی عام نیست. او هنر و هنرمندی را برابر با خلق چیزی بدیع و نوآورانه تعریف می‌کند. به‌باور او هنرمند کسی است که جرئت قدم‌گذاشتن به فضای خلأ داشته باشد و بتواند با روشن‌کردن یک شمع راه را برای دیگران باز کند. فضای خلأ همان راهِ تاریکی است که هیچ‌کس تاکنون جرئت قدم‌گذاشتن در آن را نداشته است.

این فضای خلأ همان حوزه‌های جدیدی هستند که کارآفرینان به آن قدم می‌گذارند و محصولی انقلابی در آن حوزه تولید می‌کنند. هنر به‌معنای انسان‌بودن است و ژن یا استعدادی خاص نیست. هنر نگرشی است که به‌لحاظ فرهنگی هدایت شده و در‌دسترس هر کسی است که تصمیم گرفته از آن استفاده کند.

هنر چیزی نیست که در گالری فروخته شود یا در صحنه‌ای اجرا شود؛ بلکه به‌معنای کار منحصربه‌فرد آدمیزاد است؛ کاری که بر دیگری تأثیر می‌گذارد. همان‌طور‌که معلوم می‌شود اکثر نقاشان اصلا هنرمند نیستند، آن‌ها مقلدهای به‌دنبال امنیت هستند.

گودین می‌گوید: «اکنون بیش ‌از مدیران قدرتمند به رهبران قدرتمند نیاز داریم. مدیریت زمین تا آسمان با رهبری فرق دارد. مدیریت درباره‌ی تکرار دستاوردهای دیروز است، ولی کمی ارزان‌تر و سریع‌تر؛ اما رهبری رهبر را به‌خطر می‌اندازد. برای رهبری‌کردن دستورعمل یا کتاب راهنمایی وجود ندارد و کسی بالاتر از رهبر نیست که اگر اوضاع خراب شد، انگشت اتهام را به‌سوی او گرفت. اگر برای رهبری‌کردن از کسی کتاب راهنمایی بخواهید، درواقع در دلتان آرزوی مدیربودن می‌کنید.»

مقاله‌های مرتبط:

به‌عقیده‌ی گودین، شاید عجیب به‌نظر برسد؛ اما آن کاری که با نیت مثبت انجام دادید و فاجعه‌ به‌بار آوردید، بزرگ‌ترین شکستتان نیست؛ بلکه بزرگ‌ترین شکستتان چیزی است که رؤیایش را در سر می‌پروراندید؛ اما تاکنون جرئت انجامش را پیدا نکرده‌اید. بدترین چیز رزومه‌ی کاری‌تان مسیرهایی است که در آن‌ها گام نگذاشته‌اید، پروژه‌هایی است که آغاز نکرده‌اید و هنرهایی است که نیافریده‌اید. به‌یاد بسپارید که همواره با توقعات کم و رؤیاهای کوچک قانع می‌شویم و بیشتر اوقات خودمان را دست‌کم می‌گیریم. با پرواز‌کردن بیش‌از‌حد در ارتفاع کم، نه‌تنها به خودمان، بلکه به کسانی ضرر می‌رسانیم که ممکن است از تلاش ما سود ببرند. همچنین، بسیار نگران خطر متفاوت‌شدن هستیم و هر کاری کرده‌ایم تا از آن اجتناب کنیم.

راه ما اشتباه‌کردن یا انجام کار‌های غیرعاقلانه نیست؛ بلکه انسان‌بودن است. این یعنی دست به هنر‌زدن و پرواز‌کردن خیلی فراتر از حد‌‌ ممکنی‌ که به ما آموخته شده است. پس خلاق باشید و دست به هنر بزنید. هنرمند‌بودن طبیعتی ژنتیک یا استعدادی خاص نیست. هنرمند‌بودن راهی است که همه‌ی ما می‌توانیم آن را به‌کار گیریم. اشتیاق برای تصاحب زمینه‌ای جدید، ایجاد ارتباطات، کار بدون نقشه و… اگر این کارها را انجام می‌دهید، هنرمند هستید و مهم نیست که چه چیزی روی کارت ویزیتتان نوشته شده است.

فارغ از اینکه معلم، مهندس، دکتر، مدیر میان‌رده یا نماینده‌ی خدمات مشتریان باشید، با آوردن بهترینِ خودتان در کار می‌توانید پیشرفت کنید. همچنین، به آنچه امروز انجام می‌دهید و اینکه فردا چگونه پیشرفت کنید، می‌توانید اهمیت دهید. گودین به ما نشان می‌دهد چگونه این کار ممکن است و ما را متقاعد می‌کند که چرا انجامش ضرورت دارد. درست کنار میدان هاروارد در ساختمان شماره‌ی ۲۹ خیابان آکسفورد، «آزمایشگاه کرافت» قرار دارد. این آزمایشگاه بخشی از دانشکده فیزیک دانشگاه هاروارد است؛ جایی که جورج واشنگتن پیرس نوسان‌ساز کریستال را حدود صد سال پیش اختراع کرد. بدون اختراع او، ایستگاه‌های رادیویی هرگز به‌لحاظ تجاری اجرایی نبودند.

«ساختمان کرافت» به‌خاطر بخشیدن نامش به مفهومی بسیار مهم اهمیت بیشتری دارد. «کرافت» اصطلاح مهندسی برای ضایعات باقی‌مانده، کد‌های رایانه‌ای بی‌فایده، دستگاه‌های شکسته‌شده، جعبه‌های خالی و چیزهای به‌دردنخوری است که باید هم‌زمان با پیشرفت‌ فناوری با آن‌ها سروکله بزنیم. در طول چندین دهه، اجزای رادارهای رهاشده و تخته‌مدارهای ازکارافتاده و لامپ‌های الکترونیکی از‌رده‌خارج‌شده شروع به انباشته‌شدن در این آزمایشگاه کردند. با انباشته‌شدن کرافت، جلو پنجره‌های این ساختمان کاملا گرفته شد و وسایلی که زمانی مهم تلقی می‌شدند، حال صرفا دست‌‌وپا گیر بودند.

انقلاب‌ها ایدئال‌ها را از بین می‌برند و ناممکن‌ها را میسر می‌سازند و ما را با کرافت گیج می‌کنند. هنر پیشرفت‌کردن فهمیدن این موضوع است که باید دست از چه چیزی برداشت. شاید به‌نظر برسد که بی‌دردسر‌ترین راه حفظ وضع موجود و انجام دادن کاری است که قبلا نتیجه‌بخش بوده و پنهان‌شدن است؛ به‌خصوص پنهان‌شدن از چشم‌اندازهای آشکار دنیای پس از انقلاب جدید. انجام این کار بسیار بی‌دردسر است و اگر دنیا به‌اندازه‌ی کافی آهسته پیش برود، حتی می‌توانید این کار را برای مدتی با موفقیت انجام دهید؛ اما اوضاع دیگر مثل سابق نیست. عصر صنعتی که آموزش ما، ساعات کار اداری ما، اقتصاد ما و انتظارات ما را به‌وجود آورد، رو به زوال پیش می‌رود.

این عصر سریع‌تر از انتظار اکثر ما رو به نابودی می‌رود و با رفتنش در حال به‌وجود‌‌آوردن نگرانی و بلاتکلیفی و ترس بسیاری است. ما با کرافت عصر صنعتی احاطه ‌شده‌ایم؛ با انتظارات و عقاید و استانداردهای عصری که حالا دیگر پایان یافته است؛ چه فرصت خوبی! ما جزو اولین افراد برای تخلیه و تمیز‌کردن این کرافت یا نادیده‌گرفتن آن یا کلا نقل‌مکان به ساختمانی دیگر هستیم. زندگی بدون کرافتی که می‌تواند باعث کُند‌شدن شما شود، به‌معنای مسیر زندگی با تمرکز روی چیزی‌ است که می‌توانید خلق کنید تا اینکه روی چیزی تمرکز کنید که به تکرارش مجبور هستید.

معرفی نویسنده و ناشر کتاب

سِت گودین سال ۱۹۶۰ متولد شد و اکنون، دهه‌ی ششم زندگی‌اش را می‌گذراند. او در دو رشته‌ی علوم کامپیوتر و فلسفه در دانشگاه تافتس (Tufts) تحصیل و مدرک MBA خود را از دانشگاه استنفورد دریافت کرده است. گودین شرکتی فعال در حوزه‌ی تبلیغات اینترنتی به نام Yoyodyne هم تأسیس کرد و سال ۱۹۹۸ آن را به شرکت یاهو فروخت. Squidoo دیگر شرکتی بود که سِت گودین سال ۲۰۰۵ راه‌اندازی کرد و آن را هم سال ۲۰۱۴ به HubPages فروخت.

گودین این روزها بیشتر از‌طریق نوشته‌ها و کتاب‌ها و محصولات آموزشی‌‌اش کسب درآمد می‌کند. جدا از فعالیت‌های شخصی و اقتصادی‌، در دنیای مدیریت و بازاریابی و تبلیغات، سِت گودین را بیشتر به‌دلیل مطرح‌کردن مفهوم Permission Marketing (تبلیغ و بازاریابی با کسب اجازه از مخاطب) می‌شناسند. 

سِت گودین نویسنده‌ی بیشتر از دوازده جلد کتاب پرفروش است که نحوه‌ی تفکر مردم درباره‌ی بازاریابی و رهبری و تغییر را دگرگون کرده‌ است. برخی از این کتاب‌ها عبارت‌اند از: «بازاریابی اجازه‌ای»، «گاو بنفش»، «تمام بازاریاب‌ها دروغ‌گو هستند»، «کوچک‌بودن نوع جدیدی از بزرگ‌بودن است»، «دره‌ی موفقیت (شیب)»، «قبایل»، «مهره‌ی حیاتی» و «به جعبه دست بزن». همچنین، گودین نویسنده‌ی یکی از وبلاگ‌های تجاری تأثیر‌گذار جهان است.

سال ۲۰۱۲ کتاب «فریب ایکاروس؛ چقدر بلندپرواز هستید؟» با عنوان کامل انگلیسی «The Icarus Deception: How High Will You Fly» منتشر شد. در ایران، انتشارات نوین این کتاب را با ترجمه‌ی امیر بیرانوند و در ۲۸۸ صفحه روانه‌ی بازار نشر کرده است.

این مطالب صرفا از سایت zoomit کپی برداری شده است و جنبه اموزشی دارد



کلیدواژه : بررسی تخصصی موبایلخرید اینترنتی موبایلفروشگاه موبایل دیجیتال مارکمعرفی برترین گوشی های موبایلموبایل اپل
admin
ارسال دیدگاه