معرفی کتاب «۹ کاری که افراد موفق به‌شکلی متفاوت انجام می‌دهند» در دیجیتال مارک

آیا تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که چرا در رسیدن به بعضی از اهدافتان موفق بود‌ه‌اید و در بعضی نه؟ اگر پاسخ را نمی‌دانید، شما تنها نیستید. از قرار معلوم حتی افراد بااستعداد و موفق نیز در فهم دلیل موفقیت یا شکستشان مشکل دارند. پاسخ ابتدایی که شما با استعداد‌های خاص و کمبود در دیگر استعداد‌ها به‌دنیا آمده‌اید، فقط تکه‌ی کوچکی از پازل است. درحقیقت، تحقیقات طولانی‌مدت نشان داده است که موفقیت انسان‌ها به این بستگی ندارد که چه کسی هستند؛ بلکه به این وابسته است که چه کار می‌کنند.

معرفی کتاب «۹ کاری که افراد موفق به‌شکلی متفاوت انجام می‌دهند»

برخلاف بسیاری از تبلیغات شعارگونه‌ی معلمان موفقیت، برنامه‌ریزی به‌خودی‌خود نمی‌تواند برای ما موفقیت و نتایج مثبت به‌همراه داشته باشد؛ همچنان‌که کتاب‌خواندن به‌خودی‌خود نمی‌تواند از ما دانشمند بسازد. این امر را می‌توان به بسیاری از موضوعات دیگر نیز تعمیم داد. روزانه به انسان‌های بسیار زیادی برمی‌خوریم که با برنامه‌ریزی‌های معمولی در زندگی‌شان به موفقیت‌های بسیار متفاوت‌تری از ما دست‌ یافته‌اند.

پیش از اینکه بپرسیم چگونه برنامه‌ریزی کنیم، لازم است پرسش مهم‌تری را پاسخ دهیم: چرا برنامه‌ریزی را دوست نداریم؟ علاقه به فعالیت می‌تواند نقش مهمی در اثربخشی نهایی آن ایفا کند؛ چون این علاقه و رابطه‌ی عاطفی تنگاتنگ با موضوع، نحوه‌ی رفتار و تعامل ما را با آن موضوع تغییر می‌دهد.

کسی که کتاب‌خواندن را دوست دارد، متفاوت کتاب می‌خواند. کسی که عاشق مسافرت است، متفاوت به مسافرت می‌رود و رویدادهای مسافرت را هم به‌شکل دیگری تجربه می‌کند. کسی که عاشق مدیریت است، چیزهای زیادی را می‌بیند و می‌فهمد و می‌آموزد که فرد دیگری در همان موقعیت ممکن است آن را تجربه نکند. پس نباید فراموش کرد که علاقه شرطی مهم است؛ اما علاقه به‌تنهایی کافی نیست.

کتاب «معرفی کتاب ۹ کاری که افراد موفق به‌شکلی متفاوت انجام می‌دهند» شامل کارهایی است که افراد موفق به روش‌های مختلف انجام می‌دهند. راهکارهایی که این افراد گاهی اوقات ناخودآگاه برای تعیین و تعقیب اهدافشان استفاده می‌کنند‌، براساس چندین سال تحقیق بیشترین تأثیر را بر عمل می‌گذارند. دانشمندان روان‌شناسی که درباره‌ی انگیزه مطالعه می‌کنند، چندین آزمایش را برای سنجش تأثیرگذاری و محدودیت‌های این راهکارها انجام داده‌اند. خبر خوشحال‌کننده آن است که این راهکارها ساده و استفاده از آن‌ها آسان است.

با خواندن این کتاب، نه‌تنها به روش‌های درست قدیمی، بلکه به خطا‌هایی نیز می‌توانید پی ببرید که شما را از مسیر خارج می‌کرده‌اند. در‌پایان نیز، مهم‌ترین نکته این است که می‌توانید از آن دانش به بهترین شکل استفاد‌ه‌ی لازم را ببرید.

بخشی از کتاب «۹ کاری که افراد موفق به‌شکلی متفاوت انجام می‌دهند»

وقتی برای خود هدفی تعیین می‌کنید، تاحدممکن دقیق باشید. «پنج کیلو وزن کم‌کردن» هدف خیلی بهتری از «چند کیلو وزن کم‌کردن» است؛ زیرا تصویر دقیقی از موفقیت به شما می‌دهد. دانستن اینکه به چه چیزی می‌خواهید دست پیدا کنید، شما را تا پایان مسیر با انگیزه نگه می‌دارد. فقط اینکه بگویید «کمتر بخورید» یا «کمتر بخوابید» چندان دقیق و صریح به‌نظر نمی‌رسد. پس بسیار مهم است درباره‌ی این موضوع شکی باقی نگذارید که باید چه کاری انجام دهید.

وقتی از مردم می‌خواهم درباره‌ی اهدافشان صحبت کنند، می‌گویند «می‌خواهم در کارهایم جلو بیفتم» یا «غذاهای سالم‌تری بخورم» یا «کمتر پول هدر بدهم». در جواب به آن‌ها می‌گویم: «خب، اما موفقیت چگونه به‌نظر می‌رسد؟ چطور می‌دانید به هدفتان دست پیدا کرده‌اید؟» معمولا بعد از سخنانم مکثی طولانی دارند و نگاهی مبهوت به اطرافشان می‌اندازند و پاسخی مانند «درباره‌ی آن فکر نکرده بودم»، پاسخ اکثر آنان است.

صرف وقت کافی برای دقیق‌شدن و دانستن اینکه به چه چیزی می‌خواهید دست پیدا کنید، امکان به کم قانع‌شدن را از بین می‌برد. اگر هدف من «بهتر کنارآمدن با مادرم» است، این مسلما کاری نیست که برای رسیدن به هدفم باید انجام دهم؛ اما اگر دقیق‌تر باشم و به‌جای آن بگویم «با مادرم حداقل دو بار در هفته صحبت می‌کنم»، حالا دقیق می‌دانم که باید چه کار کنم و هر چند وقت یک بار باید آن را انجام دهم.

مقاله‌های مرتبط:

هزاران پژوهش نشان داده‌اند که دقیق‌شدن یکی از قدم‌های مهم برای رسیدن به هر هدفی است. به‌جای «در کار جلوافتادن» هدف خود را بیشتر معلوم کنید. وقتی هدفی که برایش زحمت می‌کشید ناملموس باشد، هنگامی که احساس خستگی یا دلسردی یا کسلی می‌کنید، رفتن به راه ساده‌تر وسوسه‌انگیزتر است. بااین‌حال، اگر هدف شما معین باشد، نمی‌توانید خود را گول بزنید؛ زیرا می‌دانید چه زمانی به هدف رسیده‌اید یا نرسیده‌اید و اگر نرسیده‌اید، چاره‌ای جز تلاش بیشتر برای رسیدن به آن ندارید.

دقیق‌بودن درباره‌ی خواسته‌ی خود فقط اولین قدم است. سپس، درباره‌ی موانعی باید دقیق شوید که بر سر راه رسیدن به هدفتان قرار دارند. درحقیقت، باید سبک‌و‌سنگین کنید و درباره‌ی خواسته‌ها و قدم‌هایی فکر کنید که برای رسیدن به هدف باید بردارید. این راهکار «مغایرت ذهنی» نامیده می‌شود و روشی بسیار عالی برای تعیین هدف و محکم کاریِ تعهدتان است.

با استفاده از تکنیک‌های مغایرت ذهنی، ابتدا احساسی را تصور کنید که هنگام رسیدن به اولین هدفتان داشتید. به واضح‌ترین حالت ممکن آن را تصور و واقعا درباره‌ی جزئیات آن و موانع سر راه خود فکر کنید. برای مثال، اگر می‌خواستید شغلی بهتر و پردرآمدتر داشته باشید، با تصور احساس غرور و شوقی باید شروع کنید که در حال قبول‌کردن پیشنهاد کار دارید. سپس به این فکر کنید چه چیزی بین شما و آن پیشنهاد وجود دارد. به‌عنوان مثال، تمام کسانی که خواستار رسیدن به آن سِمَت هستند. انگار این احساس اندکی شما را به بهترکردن رزومه‌ی خود ترغیب می‌کند؛ این‌طور نیست؟

به این تجربه «نیاز به عمل» گفته می‌شود. این تجربه به‌دلیل اینکه چرخ‌های روان را به‌حرکت در‌می‌آورد، مرحله‌ای مهم برای رسیدن به هدفتان است. خیال‌پردازی درباره‌ی گرفتن آن شغل بسیار شادی‌آور است؛ اما درحقیقت با خیال‌پردازی نمی‌توانید شغل را به‌دست آورید. مغایرت ذهنی با جلبِ‌توجه و شفاف‌سازی درباره‌ی اینکه چه کاری باید انجام دهید، کاری می‌کنند تا آرزوهای شما به واقعیت تبدیل شوند.

در تحقیقاتی که من و همکارانم انجام دادیم، نتایج در افراد پانزده‌ساله‌ای که در تابستان خود را برای آزمون ورودی تحصیلی آماده می‌کنند، کارکنان منابع انسانی که می‌خواهند زمان خود را بهتر مدیریت کنند، مجردانی که به‌دنبال شریک زندگی‌شان هستند و پزشکان کودکی که می‌خواهند با والدین کودکان بهتر مکالمه کنند، همیشه یکسان بوده است.

مغایرت ذهنی قطعا به تلاش بیشتر، انرژی، برنامه‌ریزی و احتمال بیشتری در رسیدن به هدف منجر می‌شود. صرف وقت برای بازنگری مسیر آنچه در آینده می‌خواهید و موانعی که برای رسیدن به هدف باید پشت‌سر بگذارید، کمک می‌کند هم مسیر و هم انگیزه‌ی موردنیاز برای موفقیت را به‌دست آورید. تمرین کنید و دقیق شوید و هدفتان را بنویسید.

همچنین، از موفقیت‌ها برای رسیدن به اهدافتان باید استفاده کنید. به‌دلیل مشغله‌ی زیاد و تعداد اهداف زیادی که می‌خواهیم در یک زمان به آن‌ها دست پیدا کنیم، تعجبی ندارد موقعیت‌ها را برای رسیدن به اهدافمان از دست می‌دهیم؛ زیرا به‌سادگی از کنار آن‌ها می‌گذریم. کمی بیشتر فکر کنید. واقعا امروز وقتی برای ورزش نداشتید؟ هیچ بختی برای تماس مجدد به آن تماس بی‌پاسخ وجود نداشت؟ رسیدن به هدف به‌معنای استفاده از همین فرصت‌ها است، قبل از اینکه از دستشان بدهیم.

برای استفاده از فرصت‌ها از قبل تصمیم بگیرید که کِی و کجا می‌خواهید چه کاری انجام دهید. همچنین، دوباره تاحدممکن دقیق باشید. برای مثال، شنبه و دوشنبه یا چهارشنبه، قبل از کار نیم ساعت ورزش خواهم کرد. مطالعات نشان داده‌اند که این‌گونه برنامه‌ریزی‌کردن به مغز برای پیداکردن موقعیت‌هایی کمک می‌کند که به‌وجود می‌آیند و احتمال موفقیتتان را تا ۳۰۰ درصد افزایش می‌دهد.

تعداد کمی از ما آن‌چنان که باید، فعال هستیم. با ریزبینی روی کارهای مهممان باید تمرکز کنیم و آن‌ها را به بهترین شکل انجام دهیم و بیشترین استفاده را از زمان خود ببریم. باوجوداین، وقتی بهتر است توجهمان را روی چیزهای دیگر معطوف کنیم، به‌جای آن حواسمان با همکاران پرت می‌شود و در صندوق‌های پستی خود گم می‌شویم و در جنبه‌های بی‌اهمیت پروژه‌ای غلت می‌خوریم.

خواستن اینکه بیشتر فعال باشیم، درحقیقت برای فعال‌بودن کافی نیست. شما راهی مؤثر باید پیدا کنید تا ازپسِ موانع و تعلیق‌ها و این حقیقت برآیید که مشکلات فراوانی بر سر راهتان وجود دارد. خوشبختانه راهکاری بسیار ساده و مؤثر برای حل این مشکل وجود دارد. به این راهکار «برنامه‌ریزی شرطی» می‌گویند. برنامه‌ریزی شرطی برای انجام پروژه‌های در دست و رسیدن به سلامتی یا سایر هدف‌ها، تنها راه مؤثری است که برای تضمین موفقیتتان می‌توانید انجام دهید. حالت برنامه‌های شرطی به‌شکلی است که اگر «الف» اتفاق افتاد، آن‌گاه «ب» را انجام خواهم داد. برای مثال:

  • اگر تا قبل ناهار گزارش را ننوشتم، وقتی برگشتم اول آن را انجام خواهم داد.
  • اگر همکارانم زیاد حواسم را پرت کردند، پنج دقیقه را برای صحبت‌کردن با آن‌ها صرف می‌کنم و سپس به انجام کارهایم مشغول می‌شوم.
  • اگر ساعت ۱۸ است، قبل از رفتن به خانه در سالن ورزشی شرکت یک ساعت ورزش خواهم کرد.

چقدر این برنامه‌ها مؤثرند؟ در پژوهشی افرادی بررسی شده‌اند که هدفشان تبدیل به ورزش‌کاری منظم بوده است. از نیمی از شرکت‌کنندگان، زمان و مکانی ‌پرسیده شد که هر هفته ورزش می‌کنند. برای مثال، اگر دوشنبه یا چهارشنبه یا جمعه است، قبل از کار یک ساعت ورزش می‌کنم. نتایج حیرت‌انگیز بود. هفته‌های بعد، ۹۱ درصد از کسانی که برنامه‌ریزی شرطی کرده بودند، هنوز مداوم ورزش می‌کردند (در‌مقایسه‌با تنها ۳۹ درصد از بدون برنامه‌ها).

چرا این برنامه‌ها تا این حد مؤثرند؟ پاسخ ساده است؛ زیرا به زبان مغزتان نوشته می‌شوند، نه به زبان احتمال. انسان‌ها به‌خصوص در کدگذاری و به‌یاد‌آوردن اطلاعات مانند «اگر الف آن‌گاه ب» و استفاده از این احتمالات برای هدایت رفتارشان بیشتر ناخودآگاه عمل می‌کنند. وقتی برنامه‌ی شرطی خود را یافتید، ضمیر ناخودآگاهتان بررسی محیط را شروع می‌کند و به‌دنبال موقعیتی در قسمت «اگر» برنامه‌ی شما می‌گردد. این به شما قابلیت استفاده از موقعیت‌های مهم را می‌دهد، حتی وقتی مشغول انجام کارهای دیگری هستید.

ازآنجاکه از قبل تصمیم گرفته‌اید چه کاری می‌خواهید انجام دهید، می‌توانید بدون تفکر آگاهانه یا هدر‌دادن زمان، با فکر‌کردن درباره‌ی انتخاب قدم بعدی، برنامه‌ی ‌خود را اجرا کنید. گاهی اوقات این خودآگاه است و درحقیقت بر این نکته‌ واقف‌اید که طبق برنامه پیش‌ می‌روید. نکته این است که حتما نباید با آگاهی باشد؛ یعنی حتی برنامه‌های شما وقتی در حال انجام کارهای دیگری هستید، در حال پیشرفت است و این موضوع بسیار کاربردی به‌حساب می‌آید.

پس اگر متوجه شدید روز‌به‌روز بسیاری از کارهای مهم ناتمام ماندند، عادات بهتری از مدیریت زمان را برای انجام کارها در زندگی خود باید تعریف کنید و دیگر به‌دنبال چیزی نگردید و فقط سعی کنید برنامه‌ای ساده داشته باشید. با استفاده از برنامه‌های شرطی برای رسیدن به اهداف، درحقیقت به روز خود ساعات بیشتری اضافه نخواهید کرد؛ اما قطعا این‌طور به‌نظر خواهد رسید که ساعات بیشتری دراختیار خواهید داشت.

درباره‌ی ناشر کتاب

سال ۲۰۱۱، کتاب «۹ کاری که افراد موفق به‌شکلی متفاوت انجام می‌دهند» با عنوان کامل انگلیسی «Nine Things Successful People Do Differently» در دسته‌بندی کتاب‌های خودیاری منتشر شد. در ایران، انتشارات نوین این کتاب را با ترجمه‌ی علی مرادی روانه‌ی بازار نشر کرده است.

این مطالب صرفا از سایت zoomit کپی برداری شده است و جنبه اموزشی دارد



کلیدواژه : بررسی تخصصی لپ تاپبررسی نوت بوکخرید ایسوس یا لنووراهنمای خرید اپ تاپ
admin
ارسال دیدگاه